کتاب یک هلو و هزار هلو
صمد بهرنگی
خرید نسخه های دیگر
خرید نسخه های دیگر
یک هلو هزار هلو نام داستانی برای نوجوانان، نوشتهٔ صمد بهرنگی است. این داستان در بهار سال ۱۳۴۸ انتشار یافت. نویسنده در این داستان، مبارزه ی روستاییان با ارباب را در مقاومت درخت هلویی بازتاب می دهد که در باغ ارباب، میوه نمی دهد؛ دو پسربچه ی روستایی به نام "پولاد" و "صاحبعلی"، هسته ی هلویی را در باغ ا ...مطالعه بیشتریک هلو هزار هلو نام داستانی برای نوجوانان، نوشتهٔ صمد بهرنگی است. این داستان در بهار سال ۱۳۴۸ انتشار یافت. نویسنده در این داستان، مبارزه ی روستاییان با ارباب را در مقاومت درخت هلویی بازتاب می دهد که در باغ ارباب، میوه نمی دهد؛ دو پسربچه ی روستایی به نام "پولاد" و "صاحبعلی"، هسته ی هلویی را در باغ ارباب می کارند. آن ها در طول سال به دانه ای که کاشته اند و نهالی که می روید فکر می کنند و از او مراقبت می نمایند. سرانجام درخت به بار می نشیند، اما صاحبعلی بر اثر نیش مار می میرد و پولاد از شدت ناراحتی، روستا را برای کار در شهر ترک می کند. در پی آن، درخت تصمیم می گیرد هی ...مطالعه بیشتر
جزییات کتاب
اطلاعات بیشتر
صمد بهرنگی در ۲ تیر ۱۳۱۸ در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی شهر تبریز در خانواده ای تهی دست چشم به جهان گشود. پدر او «عزت» و مادرش «سارا» نام داشتند. صمد دو برادر و سه خواهر داشت. پدرش کارگری فصلی بود که بیشتر به شغل زه تابی (آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر با ...مطالعه بیشترصمد بهرنگی در ۲ تیر ۱۳۱۸ در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی شهر تبریز در خانواده ای تهی دست چشم به جهان گشود. پدر او «عزت» و مادرش «سارا» نام داشتند. صمد دو برادر و سه خواهر داشت. پدرش کارگری فصلی بود که بیشتر به شغل زه تابی (آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را می گذراند و خرجش همواره بر دخلش فزونی داشت. برخی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند به قفقاز برود. رفت و دیگر بازنگشت.صمد بهرنگ ...مطالعه بیشتر